این روزای پسرم
شنتیا کپل مامان دیگه دلت گردش میخواد تا میبینی یکی لباس پوشیده بره بیرون شروع میکنی به جیغ زدن راستی مامان نمیدونی چقدر جیغ میکشی هممون جلوت کم آوردیم دیروز خاله ندا میخواسته بره استخر انقدر جیغ کشیدی خاله اکرم بردتتدم استخر تا ساکت شدی دیگه داری سعی میکنی به چهار دستو پا راه رفتن منتها شما عقبکی میری امروز فرداست که راه بیفتی با شیطونیایی که ازت میبینم کارمون در اومده مامانت بمیره مادانا میگه تازگیا که میرم سرکار از خواب که پا میشی کلی گریه میکنی نذار مامانت انقدر غصه بخوره ...
نویسنده :
مامان الهام
13:04